سنجاقـ ـَک

یادداشتهای یک دهه شصتی

سنجاقـ ـَک

یادداشتهای یک دهه شصتی

28. من و آقای بابا 1

سه شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۰۲ ب.ظ

آقای بابا: شام نمیخوای بخوری دختر

من: الان میام داغ میکنم

+ فشارم بالاست فکر کنم. امروز تو افتاب تند کار کردم

- چکشی کار کردی چرا؟

+ گفتم مشتری زنگ میزنه. قول دادم مردم رو

- ای بابا

+ دختر این رو گذاشتی داغ شدا

- اومدم

+ تو بخور من بعدا

- نه بیا به اندازه هست

+ نه دارم میرم درمونگاه. فشارم بالاست فکر میکنم

- میخوای بیام باهات

+ نه میرم. تو در رو قفل کن فقط

.

.

.

+ دختر

- اومدی؟ چی شد

+ فشارم خوب بود. گرمازده شدم. سرم اانگار تو میخوره (= چرخیدن)

- چرا تو سایه نرفتی؟

+ چاره نبود (احتمالا رنگ کاری داشته)

- ببین آخه چه حرف الکی میزنه

+ زیاد میزنه

- دیدی برای فوت ابراهیم یزدی چی نوشت؟

+ روزنامه رو دیدم

- روزنامه نه. تو صفحه شخصیش نوشته. بعد بچه ها جمله سال 64 رو هم گذاشتن کنارش.

+ داره به سمتی میره که بشه متناقض ترین ادم تاریخ انقلاب

- خب باید چکار کرد؟

+ چی رو چکار باید کرد

- با همین ایشون دیگه. ما که ضربه این تناقضات رو میفهمیم کاری از دستمون بر نمیاد. مردم هم نمیشه گفت نمیفهمن ولی براشون مهم نیست

+ تا مردم آگاه نشن هیچ کاری نمیشه کرد. خود خدا حجتش رو از نظرها مخفی کرده تا مردم نکشندش. میخوای چکار کنی؟ مردم باید آگاه بشن


سنجاقـ ـَک:

۹۶/۰۶/۰۷
فاطمه ...

نظرات  (۲)

۰۸ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۳۱ ماهی کوچولو
ان شاء اللّه سلامت باشن پدرت

خدا بگم چیکارش نکنه آفتاب پرستم اینجوری تغییر رنگ نمیده
پاسخ:
ممنون عزیزم
همچنین عزیزان شما ان شاالله
مامان خانم هم در مواجهه با این افراد مثل شما حامی افتاب پرست هاست :)
داره به سمتی میره نه، همین حالاشم خود تناقض از وجود این آدم شگفت زده ست! :|
پاسخ:
بیچاره تناقض!
احتمال میدم آقای بابا گزینه های دیگه ای هم در استین داشته باشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">