سنجاقـ ـَک

یادداشتهای یک دهه شصتی

سنجاقـ ـَک

یادداشتهای یک دهه شصتی

22.کلانتر

پنجشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۱۴ ب.ظ
مامان خانم با خنده از بیرون اومد:
ـ چرا میخندی؟
+ ب... سر کوچه منو دید پرسید کجا میری، گفتم خونه دوستم. میگه تنها میری؟ دختراتو نمیبری؟ از شوهرت اجازه گرفتی؟
ـ دیگه؟!!!


#پناه میبرم به خدا از زبون این دهه نودیا
#از سری ماجراهای نوه عمه
۹۶/۰۵/۲۶
فاطمه ...

نظرات  (۸)

عجب@@
پاسخ:
واقعا!
نود!؟ 
خخخخخ
خوب هنو بچه ان میشه تحملشون کرد 
ولی از دهه هشتادیا خوشم نمیاد (اونا که نوجوونن) 
پاسخ:
من اینا رو میبنم به این باور میرسم که اصلا بچه بدی نبودم هیچ، خیلی هم خوب بودم!
باید بهش میگفتن شیرین زبون کی بودی تو؟ :)
پاسخ:
احتمالا مادربزرگش دیگه :)
گودزیلاااااا دراگووووون.
آخه بچه یه سال و چهارماهه رو می کنه بهت می گه: "عزیز من! فلان و بهمان؟؟؟؟؟"
پاسخ:
میبینی تو رو خدا خواهر
۲۷ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۵۶ ماهی کوچولو
منم با دیدن اینا به همون نتیجه ای میرسم که تو جواب کامنت ستاره گفتی
و نگران این میشم که یعنی بچه من چی میشه؟ :/ نودیم نمیشه میره تو قرن بعدی :'( میترسم با یه زبون فرا کهکشانی حرف بزنه :)) یا مثلا بهش بگم خب دختر/پسر گلم دیگه وقت خوابه بوس مامان رو بده برو بخواب فحش بده بزنه تو گوشم :)) هعیییی
پاسخ:
تا حالا از این منظر به موضوع نگاه نکرده بودم
برم بشینم دست به دعا بلند کنم بلکه مورد رحمت الهی واقع بشم :/
کامنت ماهی کوچولو خیلی قابل تامل بود 
پاسخ:
خیلی
۲۹ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۴۶ مردی بنام شقایق ...
سلام

من یه ذره سیانور همیشه همراهم دارم

تا میخورم به طور این دهه نودیا میندازم بالا و رو به قبله...
پاسخ:
سلام جناب حیدری

خدا دهه نودی شما رو حفظ کنه
قند و نباته ماشاالله
۳۰ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۱۱ مهیار حریری
:))
خدا به هممون رحم کنه
پاسخ:
واقعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">