44.بارون
سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۱:۳۱ ق.ظ
شر شر بارون پاییز به اندازه کافی محزون هست
چه برسه به اینکه شب وداع با مادرت هم باشه
امان از دل رفیقم
خیلی بی معرفتم که نه پای رفتن داشتم امروز نه دل دیدن غمش رو
همه ش صورت حاج خانم جلو چشمم هست
اول راهرو می نشست رو صندلی
جوری که از در که میرفتی تو ببیندت و بلند بشه
برای خوشامدگویی مجلس روضه علمدار
خوشامد بگه برا روضه اربعین آقا
خوشامد بگه برا جشن نیمه شعبان
بلند بلند صلوات فرستادناش
اروم اروم با اون پا درد راه رفتناش و سرکشی کردناش
که نذری و خیراتی به همه برسه
چقدر مهربون بودی
چقدر ساده و صمیمی بودی
روحت شاد حاج خانم
#مقدور بود هدیه به روح حاجیه خانم فاتحه ای قرائت کنید
۹۶/۰۷/۱۱