سنجاقـ ـَک

یادداشتهای یک دهه شصتی

سنجاقـ ـَک

یادداشتهای یک دهه شصتی

سواد مهندسی نم کشیده. کارایی و اثر بخشی و انجام کار درست و درست انحام دادن کار رو با هم قاطی کردم. همین قدر یادمه که باید هم کار درست رو انجام داد و هم درست انجامش داد. 
طرح مجلس برای اعاده اموال نامشروع مسئولین رو دیدم یادش افتادم. شاید هم ربطی بهش نداشته باشه. ولی عقل ناقص من میگه اولویت با همین کارگرهای بدبختیه که ماهاست حقوق نگرفتن. اعاده حق اینها مهمتر از شخم زدن گذشته ست.

#بازی های جدید
۱ نظر ۱۶ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۲۸
فاطمه ...
+ فاطمه
- بله
+ دلم گرفته


#شایع ترین مکالمه این روزها
۰ نظر ۱۶ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۱۷
فاطمه ...
دوشنبه باد گرم بود. رفتم تا آژانس مسافرتی که بلیط آبجی کوچیکه رو درست کنم. همین که اومدم بیرون باد شدت گرفت. یکم منتظر موندم اما ماشینی که به مسیرم بخوره نگه نداشت. پیاده راه افتادم به سمت فلکه. با یه دستم مقنعه رو گرفته بودم و با یه دست جلو چشمم رو که خاک نره توش که یک دفعه یه چیزی درست مثل کارتونا خورد توی صورتم. یه تیکه پلاستیک بود. خیلی ضایع خیلی چندش خیلی خاکی و هر توصیف حال به هم زنی که فکرش رو بکنید. سر فلکه که رسیدم نگه داشتن ماشین جلوم همانا و رد شدن آژیر کشان ماشین آتش نشانی همان. تا برسم به ایستگاه خونه مون در گیر بودم با ذرات خاک چسبیده به دست و صورت و لباسم و بدتر از همه اونایی که تو چشمم رفته بودن. سوار ماشین ایستگاه که شدم اومدم از توی کیف کرایه در بیارم که دیدم یه قاصدک چسبیده به استین مانتوم. خنده م گرفت که هم اشغال نصیبم شده بود هم قاصدک. یه صدای اشنایی اومد. سر چرخوندم دیدم باد یه پلاستیک سر گردون رو اینبار چسبوند به میله تابلوی جنب کوچه ایستگاه.

#نه ناراحتی اون آشغال موند نه خوشحالی اون قاصدک. بد و خوب این روزها هم دیر یا زود میگذره
۰ نظر ۱۶ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۵۹
فاطمه ...
یک متن بلند بالای ادبی نوشته بودم و تقدیمش کردم به ح.ر که باعث شده بود بعد سال ها برم سراغ دلنوشته نوشتن. فقط موندم مناسبتش چی بود الان این رویای بین خواب و بیداری!

#عنوان جمله ای به یاد مانده از متن مذکور
#قشنگ بود ...
۲ نظر ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۳۸
فاطمه ...
لحظاتی قبل دختر خاله مامان خانم زنگ زد و روز مهندس رو تبریک گفت به من و ابجی کوچیکه. نمیدونم اینکه من و ابجی کوچیکه با توجه به اینکه تو دو حوزه کاملا خارج از تحصیلاتمون مشغولیم جزو جامعه مهندسان به حساب بیایم یا نه اما خیلی خیلی ارزشمنده برامون که دختر خاله مامان فردای هفتم برادرش زنگ بزنه بگه الان با پسرم تلفنی صحبت میکردم گفت امروز روز مهندسی اول م... (خواهر زاده ش) رو که اینجا نشسته پیشم بوسیدم بعدشم زنگ زدم به شما دو تا تبریک بگم و از دور ببوسمتون. میون این همه حس تنهایی و بی کسی دلم شاد شد. حکمتت رو شکر خدا که 17 تا خاله و عمه و عمو و دایی و 100 تا بچه و نوه هاشون همه اسما فامیلمونن ولی رسما هیچی.

#ابجی کوچیکه راست میگه که " تو روانی ای ". این احساس نیاز به معاشرتی که در تقدیرم نیست کی میخواد از سرم بیفته
۵ نظر ۰۵ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۲۸
فاطمه ...

تصورهای شش سال و پنج ماهگی به وقت سینه زنی:

- مامان بگم گیافه شون شبیه چیه؟ 

: منظورت کیه؟

- حضرت فاطمه دیگه؛ شبیه لبخند ه. به نظر من شبیه لبخند ه.


#از کانال سمیه بانو @elaykalmasir

#روضه آخر فاطمیه 96

#بدبخت یعنی کسی که بنشیند مطالب فاطمیه سال های قبلش را بخواند و افسوس بخورد به حال امسال دل بی معرفتش. مثل من

۳ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۲۰
فاطمه ...
فقط ساده لوحان احمق باور می کنند مرده خورهایی که در خودکشی "سید امامی" ، متهم به جاسوسی، یقه می درانند و خواستار روشن شدن علت مرگ وی هستند، برای رضای خدا و به دنبال حقوق زندانی هستند، چرا که هرچه گشتم نه تنها ندیدم این حضرات در اعلام خودکشی "سعید امامی" برای حفظ آبروی نداشته خود به اندازه چوب خشکی صدا بدهند!!! بلکه تا توانستند در روزی نامه ها و ورق پاره هایشان بر آن مرحوم تاختند و مثل امروز که در مرگ "سید امامی" مویه می کنند، نگفتند چرا به متهمی که درگذشته و قدرت دفاع از خود ندارد نسبت های ثابت نشده می دهید! 
بیچاره ملتی که به “تکرار” ریاکاران دروغگو و دغلبازی چون اینان “امید” بسته!
خدا را به خاطر بیزاری از این جماعت ریاکار دغلباز که نان "مردم" می خورند و خدمت دشمنان "مردم" می کنند شاکرم!
#مطهری
#صادقی
#تابش
#لیست

*نوشته شده توسط مهدی کوچک زاده

#مطلبی که خودم نوشتم رو پاک کردم. شاید وقتی دیگر
۱ نظر ۲۹ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۱۲
فاطمه ...
سلام و صد سلام
عید انقلابمون مبارک🌼🌷🌸
با تاخیر چند روزه بریم سراغ حدسیات و پساحدسیات.
همین اول بگم که عنوان نفر اول تعلق میگیره به شاگرد زرنگ کلاس, خانم دکتر الف جانمان. صبا بانو و ابجی پلک شیشه ای هم در جایگاه دوم و سوم قرار گرفتن. چون الان هم شبه و هم ایام فاطمیه ست , یه کف مرتب بعدا به افتخارشون بزنید. دوستانی هم که زدن تو فاز امر خیر و اینا دلشون رو صابون نزنند هییییییییچ خبری نیست.
و اماااااا
به عکس زیر با دقت نگاه کنید 

عرض شود خدمتتون تو کار عروسک سازی دو تا مبحث شیرین و خاص داریم یکی ساخت عروسک از روی عکس و دیگری ساخت عروسک از روی نقاشی. این دو مورد هم نشون دهنده توانایی سازنده هست هم یه تمرین عالی برای تازه کارهایی مثل بنده. خب برای کمک گرفتن چه کسانی بهتر شما دوستان وبلاگی. بی تعارف هم اکنون به یاری سبز و صورتی و قرمز و ابی و کلا رنگارنگ شما نیازمندیم. 
مختصر و مفید بگم: ازتون میخوام برام نقاشی بفرستید.
اولش میخواستم درخواست رو محدود کنم به نینی کوچولوهای چند نفر از دوستان ولی بعدش دیدم دلم میخواد از خیلی خیلی خیلی از دوستان که نینی کوچولو ندارند یا اصلا مجرد هستن هم کاری به یادگار داشته باشم پس بهتر دیدم شرطی نذارم. 
اگه خودتون لطف کردید و دست به قلم شدید که خب آگاهانه نقاشی میکشید و میدونید چی کشیدید اما در مورد نینی ها اعم از بچه هاتون خواهر برادر کوچولوهاتون یا خواهرزاده برادرزاده ها, به هیچ وجه بهشون نگید چی بکشن. بذارید خودشون انتخاب کنند. توقع یه نقاشی خاص نداشته باشید تا بفرستید. شاید اصلا وسط کلی خط خطی یه چیز گرد یا چند وجهی کشیدن که از نظر شما معنی خاصی هم نداشت شبیه هیچی هم نبود. خیلی هم عالی اتفاقا. ولی حتما ازشون بپرسید چی کشیدن. و باز ممکنه یه کلمه معنی دار بگن مثل مامان خودم عروسک ابر و یا بی معنی از نظر ما بزرگترها. این کلمه رو کنار نقاشیش بنویسید تاریخ بزنید و عکسش رو برام بفرستید. ذکر اسم و سن خودتون یا کوچولوتون به دلخواه خودتون هست و البته ترجیح من اینه که ذکر بشه.
من از فردا مشتاقانه منتظر نقاشی های ارسالیتون هستم

چند سوال:
#نقاشی ها رو چطور ارسال کنیم؟
میتونید لینک دانلودشون رو در نظرات همین پست ارسال کنید و یا از سربرگ دستسازه ها که در بالای صفحه هست به ایدی تلگرام و یا دایرکت اینستاگرامم بفرستید.

#با عروسک ها چکار میکنی؟
اول به مرور زمان میسازمشون و همراه با نقاشی های ارسالی شما عکسشون رو منتشر میکنم. شاید تو نمایشگاه هم گذاشتمشون. سود مالی مدنظرم نیست. به این تمرین نیاز دارم و ازتون ممنون میشم که درش کمکم کنید.

#اگه از عروسک خوشمون اومد چی؟
اگر دوست داشتید اون عروسک رو داشته باشید با کمال میل براتون پستشون میکنم. (گفته باشم هزینه پست با خودتونه😎)

ایام به کام و حق نگه دارتون

منتظرما😎
۱۰ نظر ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۳۳
فاطمه ...
تکیه داده بود به دیوار و زیر لب غر میزد.
گفتم چی میگی؟
بد و بیراه هایی که زیر لب میگفت رو اینبار بلندتر تکرار کرد.
گفتم با کی هستی؟
گفت با اون (شوهرش)
+مگه چکار کرده؟
- به من میگه تو شوهرداری بلد نیستی!
+مگه نمیگی خودت اول بهش گفتی تو زن داری بلد نیستی؟ چی میخواستی بشنوی در جواب این حرفت؟
-خب بلد نیست دیگه. ولی اون توقعش بیجاست.
+یعنی فقط توقعات تو بجاست و تو حق داری هر چی دلت خواست بگی؟!
یه نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و رفت.

#از مواقعی که متهم به حمایت از مردان میشم
۲ نظر ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۱۸
فاطمه ...
+ چی غر میزنی با خودت؟
× میگم ظرف پنج سال از فعال سیاسی فرهنگی شدم خیاط باشی. بعید نیست پنج سال دیگه برم ترکیه خواننده بشم


#دلم تنگ شده برای اون روزها. ساکن شدم من, فراری از سکون
۶ نظر ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۲۳
فاطمه ...