سنجاقـ ـَک

یادداشتهای یک دهه شصتی

سنجاقـ ـَک

یادداشتهای یک دهه شصتی

30.حکایت دوست داشتن

پنجشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۷:۱۱ ب.ظ

آدم وقتی یکی رو دوست داره سعی میکنه نشون بده چیزایی که طرفش دوست داره رو دوست داره.

وقتی این دوست داشتن بشه از ته قلب اون وقت سعی میکنه همه کارهاش شبیه کسی که دوست داره باشه.

اما یه وقتی هم هست قلب که سهله، ذره ذره وجود آدم غرق در عشق میشه.

فنای در عشق میشه.

اون وقته که نه تنها لحظه لحظه زندگیش بلکه حتی مرگش هم شبیه یار میشه.

کاری هم نداره یار در کنارش باشه یا هزاران کیلومتر دورتر و یا با هزاران سال فاصله زمانی.


هر کی میرسید میپرسید چرا اینقدر دوستش داری؟

میگفتم چون اون قدری امامش رو دوست داشت که خدا شهادتش رو شبیه امامش قرار داد ولو زودتر از امامش.

بعدها فهمیدم شیخ صدوق از پیامبر (ص) خطاب به مولا (ع) نقل کرده که عقیل رو دوست دارم به خاطر پسرش که به دوستی پسر تو کشته میشه.


#مولا حسین لب تشنه بی سر لبیک

#السلام علیک ایها السفیر الشهید

#اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد علیهم السلام


۹۶/۰۶/۰۹
فاطمه ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">