سنجاقـ ـَک

یادداشتهای یک دهه شصتی

سنجاقـ ـَک

یادداشتهای یک دهه شصتی

56.بهنام

دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۳۸ ب.ظ
ده دوازده سال پیش یک سریالی در شبکه استانی باران )گیلان( پخش میشد که حامد اهنگی نقش جوانی به اسم بهنام رو توش بازی میکرد. اون موقع ها هنوز مثل الان تو کشور معروف نشده بود که جنگ و استنداپ برگزار کنه و خنداننده خندوانه بشه ولی تو استان اون قدر امار تماشای سریال بالا بود که هر کی یه سری افعال رو که به یه نمونه ش اشاره میکنم انجام میداد, یه "آها بهنام" نثارش میکردن.
در یکی از قسمت ها این اقا بهنام قصه ما یادم نیست به چه دلیل یک سفری به شیراز داشت. وقتی از سفر برمیگرده و پا توی حیاط خونه میذاره هنو سلام علیک و قربون صدقه پدر و مادرش تمام نشده شروع میکنه به اقاجان مارجان شما ره سوغاتی بوردم بگید چه سوغاتی ای! پدر و مادرش هم قربون صدقه که پسرجان ما توقعی نداشتیم ازت دستت درد نکنه حالی چی اوردی. اقا بهنام هم خیلی با افتخار میگه رشته خشکار!

#امروز صبح داشتم میرفتم کتابخونه, یکی تو رادیو یه جوری از بدعهدی اروپا در زمان جنگ تحمیلی سر تعمیر توپ ضدهوایی میگفت که احساس کردم طرف همه رو بهنام فرض کرده.
۹۶/۰۸/۰۱
فاطمه ...

نظرات  (۲)

هیییییچی نفهمیدم 
حتی از بدعهدی اروپا!
پاسخ:
برای قسمت اول اگه بگم رشته خشکار سوغات گیلان هست فکر کنم مشکلت حل بشه ولی قسمت دوم رو از عمد اونجوری نوشتم😎
۰۱ آبان ۹۶ ، ۲۰:۵۴ روشــنا ...
حکایت زیره ب کرمان بردنه بوده انگار
و اما قسمت دوم
من یکی ک دیگه اعصابم نمیکشه در مورد کارای اینا حتی فکر کنم😑
پاسخ:
راننده یک پیرمرد بسیار پدربزرگانه ای بود که یجوری با ارامش داشت گوش میداد که من روم نشد بگم خاموش کنه 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">