99.سود و ضرر
سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۵۶ ق.ظ
بلند شدم
سفره نون و کره و عسل اماده بود
نشستم با ابجی کوچیکه و مامان خانم صبحانه خوردم
رفتم آماده شدم که ابجی کوچیکه گفت زنگ بزنم آژانس بیاد
خودم رو رسوندم بهش
و به خاطر تغییر مسیر یهویی راننده دقیقا جلو کتابخونه پیاده شدم
برعکس دیروز
خبری از تو سرما منتظر ماشین موندن
یا تو ترافیک گیر کردن نبود
از اهنگ بت عاشقان همایون شجریان تو تاکسی هم خبری نبود
از لبخند نینی کوچولوهایی که سر صبح با شوق تاتی تاتی میکردن
یا ذوق زده بلند شدن کبوترها رو نگاه میکردن هم
۹۶/۱۱/۱۷