همه شما شنیده ایدکه امام حسین"ع" شب عاشورا که همۀ اصحاب جمع بودند خطبه خواند. من در بعضی مقاتل دیدهام که تا دو هزار و صد نفر نوشتهاند که با حسین"ع" بودند.
فرمایشی که حضرت در آن خطبه داشت این بود که اینهایی که میبینید چندین هزار و چندین ده هزار آمدهاند، با شما کاری ندارند؛ اینها من را میخواهند.
حتی در یک مقتل دیدهام که امام حسین"ع" فرمود که اگر من را روی هوا هم ببینند، طلب میکنند و میگیرند و با شما کاری ندارند. بنابر این حتی استثنا هم نکرد، هم اصحابش را خطاب کرد و هم خویشاوندانش را و گفت این شب را برای خودتان مثل یک شتر راهوار در خدمت بگیرید و هر کدام دست یکی از اهل بیتم را بگیرید و بروید؛ هر که میخواهد برود، برود.
در بعضی از مقاتل هست که حضرت فرمود من بیعتم را از شما برداشتم. یعنی یک وقت شما در این ملاحظه گرفتار نشوید که بگویید ما با این آقا یک پیمانی بستهایم و این پیمان، شما را در رودربایستی قرار دهد. من آن بیعت و پیمان را از شما برداشتم.
حتی در بعضی از خطبههایشان دیدهام که اول به آنها میفرماید شما که با من آمدید، در ذهنتان این بود که با اینهمه نامهای که برای من آمده و من را به کوفه دعوت کردهاند، حتماً من مرد پیروز میدان هستم و حکومت را در دست میگیرم؛ بنابر این حالا که اوضاع برخلاف تصور شما پیش آمده است، هرگز ملاحظه این چیزها را نکنید و بروید.
آن روایت معروف هم هست که حضرت سکینه"س" فرمود: بعد از اینکه پدرم این خطبه را خواند، دیدم اینها ده تا ده تا، بیست تا بیست تا، همین طور دارند میروند. یعنی اینها برای کمک به اقامۀ حق و دفع باطل نیامده بودند.
خوب، پس چه کسانی باقی ماندند؟
فقط آن کسی تا آخر با حضرت باقی میماند که تشخیص داده است و وظیفۀ خودش میداند و عقلش میگوید که این حق است و این حق باید حمایت و اعانت شود و آن باطل است و باید اِماته شود [بمیرد] و از بین برود. لذا حضرت میگوید اگر میمانی، برای اقامۀ حق و ابطال باطل بمان؛ نه برای پیمانی که با من بستی. این پیمانها به درد نمیخورد. بله، اگر آن پیمانی که با من بستی بر این محور بود که من حق هستم، از آن پیمان نباید دست برداری. بنابر این کسانی که دنبال نهی از منکر و اِماتۀ باطل و اقامۀ حق بودند ایستادند و ماندند.
اول ابوالفضل"ع" بلند شد و گفت: کجا برویم ما؟! برویم تا پس از تو زنده بمانیم؟! زندگی بدون تو به درد نمیخورد...
بعد اصحاب یکی یکی بلند میشوند و اظهار وفاداری میکنند.
اینجاست که مسلم بن عوسجه بلند میشود و آن تعبیر را میکند که اگر من را بکشند و بعد زنده کنند و دوباره بکشند و بسوزانند و خاکسترم را به باد دهند و این کار هفتاد بار هم تکرار شود، من دست از تو بر نمیدارم...
وقتی رفتنیها رفتند
و ماندنیها ماندند،
امام حسین"ع" گفت: حالا به شما بگویم که همۀ شما فردا شهید میشوید.
وقتی حسین"ع" این تعبیر را میکند، در بین اینهایی که نشسته بودند، فرزند حسن "ع" که یک نوجوان است، به عمو میگوید: عمو جان! من هم جزو این شهدا هستم یا نه؟
حسین"ع" به او میگوید: عزیزم! «کَیفَ المَوتُ عِندَک»؟ بگو ببینم مرگ در راه خدا و برای اقامه حق در ذائقۀ تو چگونه است؟
قاسم منظور عمو را خوب فهمید؛ چون جوابِ ذائقهای داد.
گفت: « أَحلی مِنََ العَسَل»؛
یعنی شهادت در راه اقامۀ حق و معروف و ابطال باطل و منکر، در ذائقۀ من از عسل شیرینتر است.
#کتاب "سلوک عاشورایی" خلاصه مباحث حاج آقا مجتبی تهرانی
از بچگیش همینجوری کله شق بود. هر چی میگم بچه جان اسکرین شات ها رو میخوام جمع کنم با هم پست کنم روحمون شاد بشه میگه یا اینو امروز بفرست یا نفرست اصلا. روز تولدش به تاریخ قمری هم بود دیگه عمرا میشد روی حرفش حرف زد.
تولدت مبارک آبجی جان
لطفا این چند ساعت باقی مانده دیگه بلای جدید سر خودت نیار
با تشکر
#پیرو پست 36، آبجی جانکم توی اولین اعزام برون مرزیش، در مصاف با حریفهایی که بعضیاشون همسن آقای بابا بودن، هشتم شد و امتیاز ورودی پاراجهانی و پاراالمپیک رو به دست آورد. ان شالله به زودی روی سکوی جهانی✌️
روایت عجیبی هست که به اباعبدالله الحسین در واپسین ساعات عصر عاشورا منسوب است. موقعی که همۀ اصحاب و یاران به شهادت رسیده بودند. دقیقا قبل از وداع آخر، که لازم است مهمترین و حساسترین مطالب بیان شود، آخرین وصیتشان به فرزندشان که در حقیقت آخرین وصیت ایشان به شیعیان و بلکه تمام بشریت است اینست:
«یا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ»
ای فرزندم، از ظلم به کسی که در برابر تو، هیچ یاری کنندهای به جز خداوند ندارد، بر حذر باش.
ترجمه امروزیاش میشود اگر مظلومی هست که حقاش را خوردهاند و اهل و عیالش ماهها در نداری و گرسنگی سر میکنند، ارزش خبری برای رسانهها ندارد که صدایش را برسانند، مورد ظلم که واقع میشود نهادهای حقوق بشری، قوه قضائیه و سایر مدعیان عموم با سکوت از کنارش عبور میکنند و کاری برایش نمیکنند، اگر حقاش را مطالبه کند با شلاق و باتوم و بازداشت و سرشکستگی و تحقیر مواجه میشود و ...
از بی کس و کاری چنین مظلومی غره نشو. خواه کشاورز میانماری باشد، خواه کارگر شرکت واحد، خواه راننده کامیون یا کارگر اراکی. حتما از آدم بی کس و کار بترس، چرا که یار و یاور چنین مظلومی خداست که با احدی شوخی ندارد. آه مظلوم طغیان کند دودمان برای ظالم باقی نخواهد گذاشت.
میانمار
کارگران اراک
رضا شهابی
میثم صفائیان
منصور نظری
#"آخرین پیام امام حسین(ع) برای بشریت، چه در میانمار چه شرکت واحد چه در اراک" به قلم وحید اشتری، معاون اسبق سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه تهران
سنجاقـ ـَک: +وحید اشتری
جدی عرض می کنم که حق کارگران اراکی شلاق بوده (مثل معدن کاران نقده ) و عزیزان لطف کرده اند که فقط با کتک به آنها پاسخ گفته اند. در حالی که پاسخ اعتراض کارگر، گلوله و شلاق است نه کتک! قانون اول سرمایه داری این است که حق همیشه با سرمایه دار است و سهم کارگر کار است تا سر حد مرگ و نانی که زنده بماند برای کار بیشتر.
جان کارگر و احترام او در برابر سرمایه به مفت هم نمی ارزد همان طور که دیدیم جان کارگران معادن ذغال سنگ مهم نبود، وقتی در اعماق زمین زنده به گور شدند ! کارگر را چه به اعتراض؟ اعتراض آن هم به همه چیز مملکت حق بزرگان است و نوچه های روزنامه نگارشان و پادو های روشنفکرشان!
در مملکتی که دولتش آخر سرمایه داری است و حقوق یک ماه یک کارگر ، خرج یک هفته گربه فلان عضو شورای شهر تهران هم نمی شود کارگر جز مرگ و شلاق چه حقی می تواند داشته باشد.
کارگر در دولتی عزیز بود که رییس جمهورش به دست فروشی افتخار می کرد و متولیان دولت مثل کارگران زندگی می کردند وقتی به روحانی رأی دادیم که افتخارش وزرای چند هزار میلیاردی و فوق سرمایه دار است دیگر نباید از کتک خوردن کارگران تعجب کنیم. تعجب مال وقتی است که دولت میلیاردرها برای کارگرانی با حقوق زیر خط فقر، دل بسوزاند.
و مبادا که در این ماه محرم تصور کنیم که حسین شهید عدالت بود و یاور مظلومان! بلکه در این ماه باید دعا کنیم که خدا به کارگران برای تحمل فقر، اهانت و تحقیر، کتک و شلاق، صبر بیشتری بدهد.
#"کتک حق کارگران است!" به قلم دکتر محمدصادق کوشکی